نوشته: وارینا علم/ روزنامهنگار بنگلادشیتبار ساکن لندن و سردبیر مجله "q-news"
ترجمه از عربی: اسکندر محبوبی راد/ تهران
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اشاره:
یک روزنامه نگار جوان انگلیسی به نام خانم "وارنا علم" خواستار بازگشت به ارزش های اسلامی که در آن گفت و گو بر خشونت و فضائل اجتماعی بر حماسه و تعصب دینی ترجیح دارد، شد و بر این باور است که این امر یکی از راه های کاستن از خشم جوانان مسلمان است.
آنان می گویند اسلام یعنی صلح و با این وصف تاکید می کنند که اسلام خشونت را مردود می داند. آنان فریاد می زنند که "اکثریت مسلمانان با خشونت مخالفند". رهبران مسلمانان انگلیس و دیگر کشورها برای توجیه جدایی اسلام و تأویل هایی که به ویژه پس از حوادث 11 سپتامبر از این دین در راستای خشونت صورت گرفته است، با دشواری هایی روبرو هستند.
البته این وضع شگفت آور نیست، زیرا اتفاق افتاده است که افراد ساده لوح (در غرب) اسلام را با تروریسم مرتبط می دانند، اما انکارهای مداوم موجب شده است که این پرسش مسلمانان به ویژه پس از حوادث 11 سپتامبر بی پاسخ بماند که " چرا بیشتر مسلمانان از زبان منادیان جهاد و آنانی که اسلام را به صورت ظاهری تأویل می کنند تأثیر زیادی می پذیرند؟
دلایل این تحول بسیار آشکار است، زیرا کشورهای اسلامی مانند افغانستان و عراق و فلسطین همچنان در اشغال هستند و در برخی دیگر نیز نظام هایی فاسد حکومت می کنند که غرب نیز از آنها حمایت می کند. به نظر می رسد که مسلمانان با تحولات جهان معاصر پیش نرفته اند.
"جنگ علیه تروریسم" در وهله اول به دل ها و عقل های مسلمانان در تمام نقاط جهان انتقال یافت و اکنون دیگر فقط به میدان های کلاسیک جنگ تعلق ندارد. درست نیست که پاسخ ما به علت این تحول بر اساس افکار و عقاید مشخصی باشد یا حتی به خشونت استناد شود، بلکه باید با بازشناسی اهداف حقیقی عقیده اسلامی حضور خود را در میادین خطرناک و حساس جهان امروز اثبات کنیم.
بازگشت به عقب
دیاب ابو جحجاح از آن دسته از اندیشمندان شمرده می شود که درباره "جنگ علیه تروریسم" نظریاتی دارند و درباره آن به سرکوب مردم در کشورهای عربی (و بیشتر مناطق جهان اسلام) که امروزه جریان دارد، اشاره می کند. این نگرش خواننده را وادار می کند که موضوع را از نقطه نظر قربانی بنگرد.
ابوجحجاح می گوید: اشکال گوناگون سرکوب اقتصادی و سیاسی و اجتماعی هر روز بر آتش خشم جوانان مسلمان عرب و دیگر کشورهای اسلام می افزاید. این خشم همان گونه که در کشورهایی که اکثریت را در آن مسلمانان تشکیل می دهند، در کشورهایی هم که اقلیتی از مسلمانان در آن زندگی می کنند، موج می زند.
مشکل در این است که ابو جحجاح و دیگر تحلیلگرانی که مانند او می اندیشند، اصل نسبیت را که از پست مدرنیسم سرچشمه گرفته است، پذیرفته اند. او عملیات تروریستی علیه غیر نظامیان را رد می کند، اما استفاده از این وسیله را از سوی قربانیان استبداد، جایز می داند. او بر این باور است که "احترام به مبادی اخلاقی دست کم آنان را در جنگی پلید وارد نمی کند" و بر همین اساس باید با آتش به مبارزه آتش پرداخت تا باد شراره های آن را به هر جا که می خواهد ببرد.
اشتباه!
از نظر عاطفی دلایل ابو جحجاح بدون شک، قابل تأمل است، همان گونه که احساس همدردی و همبستگی با دیگر مسلمانان ـ امت اسلامی ـ در این باره از نظر جوانان مسلمانی که از جهانی شدن تأثیر پذیرفته اند اهمیت زیادی دارد. در اینجاست که باید علل توجه شدید جوانان مسلمان شهر برادفورد انگلیس به حوادث غزه را دریابیم، زیرا هویت فردی در وضعیت کنونی جهان اشکال خاص خود را می یابد.
با این وجود، این زبان به ظاهر آراسته و در عین حال توخالی خطراتی دارد، زیرا هر چه از ارزش های اخلاقی و انسانی فاصله بگیریم، بیشتر به میدان خشونت و تروریسم نزدیک می شویم. برخورد ما با تروریسم و فشارها باید بر اساس نگاهی درست به جامعه باشد و نیز باید به مبادی دینی و ارزش های اخلاقی اسلام آن گونه که از عصر نبوت می شناسیم، در این عرصه توجه کنیم.
ما چه چیزی داریم که به جوانان مسلمانی که کشورهاشان اشغال شده است، ارائه دهیم، جوانانی که می بینند جنگی جهانی علیه اسلام آغاز شده است و نسبت به این امر به شدت خشمگین اند و احساس سرخوردگی می کنند؟
در اینجا پنج راه حل عملی ارائه می کنیم:
صراحت در گفت و گو
باید علوم اسلامی و نیز گفت و گوهای اخلاقی یک بار دیگر زنده شود، زیرا تحول قانونگذاری اسلامی و علوم دین و شریعت و موضوعات معنوی در گذشته به صورت آرام جریان داشت و حتما به راه حلی میانه می انجامید.
بدون بازگشت به ارزش های دینی ـ که گفت و گو را بر خشونت و فضائل اجتماعی را بر حماسه و تعصب دینی رجحان می هد ـ نمی توانیم خشم توده مردم مسلمان و عرب را آرام کنیم.
آن گونه که "فؤاد نهدی" می گوید، اسلام سیاسی معاصر دینی را معرفی می کند که باید برای آن جان داد، اما اسلام سنتی دینی را تعریف می کند که باید برایش زندگی کرد. اگر اسلام سنتی نبود دستاوردهای بزرگی هم که تمدن اسلامی کسب کرد و اسلام گرایان به آن افتخار می کنند و به آن می بالند، به وجود نمی آمد.
در تصاویر قدیمی مسجد الحرام در مکه مکرمه چهار محراب وجود دارد که همه آنها به سوی قبله بود. آنها نمایانگر چهار مذهب اهل سنت بودند که مردم از آنها پیروی می کردند و در کنار کعبه آنها را آموخته بودند. مکه مرکز گفت و گو بود و اصل تعدد و تکثر از جانب دانش پژوهان و شرکت کنندگان در گفت و گوها پذیرفته شده بود. اما اکنون روح تعدد و تکثر در گفت و گوهای اسلامی از میان رفته است.
امروز درصدد ایجاد اسلام "پروتستان" بر آمده ایم که احتمالا ما را از گذشته مملو از امکان تأویل بسیار دور می سازد. امروزه اسلام سنتی ـ که قدرت های استعمارگر و پس از آنان، کسانی که به مصلح معروف شدند آن را محدود ساختند ـ جای خود را به اسلام وهابی داده است که متون قرآنی را بر اساس ظاهر آن تفسیر می کند.
جنبش وهابیت، چهار محراب مسجد الحرام را از بین برد و در چهار دهه گذشته با کمک دلارهای نفتی و مقدار زیادی نشریه و مطالب مکتوب بر بخش بزرگی از گفت و گوهای دینی اسلام سیطره یافته و نگرش خود را به ویژه در جهان غرب و جهان عرب مستحکم ساخته است.
دعوت به معنویت
احیای سلوک اخلاقی اکنون اهمیت بسیار زیادی یافته است، زیرا علت همدردی با بن لادن و آنهایی که از او پیروی می کنند آن است که آنان از زبان اسلام بهره می گیرند و مخاطبشان امت اسلامی است و حال آنکه همزمان چشمان خود را بر مبادی اخلاقی و ادبی این دین بسته اند، اما انقلاب عواطف و خشم، مشکلات کنونی را حل نخواهد کرد.
ما باید به راهی بازگردیم که ما را به محمد (ص) می رساند، زیرا این راه اساس عقیده اسلامی است، چرا که اسلام سیاسی پیامبر گرامی اسلام را رهبری مبارز معرفی می کند، هر چند که او مبارز نیز بود، اما تنها یک مبارز نبود، زیرا دعوت آن حضرت به سوی ساختن جامعه ای انسانی بود که این امر از طریق عبادت خداوند متعال و تقدیس آن پروردگار ذو الجلال میسر بود.
بر اساس تعالیم پیامبر گرامی اسلام، ما باید به اصول و مبادی اخلاقی ـ حتی در برابر متجاوزی بدکردار ـ پایبند باشیم. آن گونه که در قرآن کریم آمده است آن حضرت "رحمة للعالمین" بود، رحمت ویژگی بارز آن نبی گرامی بود. محبتش به خالق متعال و به برادران دینی اش، انگیزه اصلی همه اقداماتش بود، بنابراین او پیامبر صلح و سیاست بود و در عین حال که بسیار شجاع بود، به غایت بخشنده و مهربان بود.
با آنکه حضرت محمد صلی الله علیه و سلم هیچگاه از اصل "هدف وسیله را توجیه می کند" استفاده نکرد، اما اسلام گرایان امروزی مطلقا از رحمت بی خبرند و با این وجود و هر چند که فراخوان آنان را که مدعی اسلامی بودن آن هم هستند گوش ها را کرده است، اما حقیقت این است که این فراخوان آنان کاملا دنیوی و فقط به سود منافع شخصی آنان است.
اگر جلو این نگرش ها را نگیریم، خود به مسخ دین کمک و اسلام را به چیزی موقت بدل کرده ایم. در این صورت و چنانچه مضمون دنیوی خود را از دست بدهد و به زبان انقلابی محدود شود که بر اساس نظامی غیر اخلاقی و غیر ادبی بنا شده است، اسلام نقش خود را به عنوان راه اصلی منظم کننده حیات بشر از دست خواهد داد.
معنویت اسلام یا تصوف جزء تکمیل کننده حیات دنیایی مسلمان است. مشایخ و اولیای تصوف با ذکر تسبیحات و آموزش ایجاد شخصیتی پرهیزکار و درست کردار نگرشی نظامند برای معرفت خداوند ارائه کرده اند تا نفس را مهار کنند و آن را در خدمت جامعه بگمارند. تصوف امروز ـ با تکیه بر ارزش های مشترک اسلامی و نصب العین قرار دادن اهدافی با ارزش ـ می تواند قدرتی بزرگ در برابر اسلام سیاسی مجاهد قرار گیرد.
مسأله این نیست که اسلام به گونه ای فهم شود که در برابر تحولات ساکت می ماند، بلکه بر عکس متصوفه ـ به عنوان نمونه ـ در بسیاری از جنگ ها علیه استعمار در خط مقدم جبهه بودند که عبدالقادر الجزائری در الجزائر و عمر مختار در لیبی و شامل داغستانی در قفقاز از آن جمله است که اخلاص در مبادی و اصول از نظر آنان از پیروزی های سیاسی و نظامی مهم تر بود.
لزوم جدایی دین از دولت
باید علمای دین را از زیر سیطره دولت بیرون آورد، زیرا دولت هایی که مسلمانان در آنها اکثریت دارند، باید از دخالت در امور دینی خودداری کنند، زیرا سنت ها و آداب اسلامی نیازمند ارتباطی تنگاتنگ میان علمای دینی و دولت هستند تا هر یک از آنان امکان نظارت بر کار دیگری را داشته باشد. جوامع اسلامی هم نیازمند علما به عنوان قوه محرکه داخل جامعه، هستند. دولت نیز باید از دین دست بکشد و به وظایف ویژه خود عمل کند.
تعالیم اسلامی به علمای دینی نسبت به نزدیک شدن به مقامات و قدرت سیاسی هشدار داده است و در گذشته بسیاری از علما از دیار سلاطین فرار کرده اند تا پاکی خود را حفظ کنند و آزادی شان با خطر مواجه نگردد.
این بدان معنا نیست که علمایی که امروزه در مناصب سیاسی فعالیت می کنند، از گفت و گو با حکام دوری گزینند، زیرا بسیاری از علما هم اکنون مناصبی مهم در حکومت ها دارند که شیخ علی جمعه مفتی جمهوری مصر از آن جمله است.
"دولت اسلامی" باید به جای استبداد، موضعی اسلامی به این معنی که بر اساس اصول رحمت و عدالت و پاکدامنی استوار است، اختیار کند.
به این تمدن افتخار کنید
باید برنامه هایی فرهنگی برای جوانان مسلمان تدوین و تهیه کنید. علمای ظاهربین ـ در طول سال های گذشته ـ اهمیت موسیقی و هنر و ادبیات را به ویژه در جهان غرب نادیده گرفتند و علاقه به مناقشه درباره حلال یا حرام بودن گوش دادن به موسیقی گسترش یافت. حال آنکه جوامع اسلامی در طول تاریخ هنرها و فرهنگ های گوناگونی را به جامعه بشری تقدیم کرده اند.
مالکوم ایکس مرحله ای مهم از تحول را پشت سر گذاشت. او ابتدا وکیل مدافع حقوق رنگین پوستان بود و سپس به اسلام روی آورد و مبارزه جهانی علیه سیاست اشغالگران در آفریقا و جنوب شرق آسیا و علاقه رنگین پوستان آمریکایی برای مبارزه با دستیابی به حق تعیین سرنوشت خود را به هم آمیخت.
ایکس پس از آنکه همکاری با آمریکایی های سفید را در طول چندین سال از عمر خود رد کرد با گروه های مختلف و گوناگونی مانند یهودیان و هندوها و بودایی ها و آسیایی ها و رنگین پوستان و سوسیالیست ها و کمونیست ها و سرمایه داران همپیمان شد. او بر این باور بود که اسلام به انسان ها دستور می دهد که برای حل مشکلات خود به حرکت اجتماعی دست بزنند و او برای پایان دادن به نژادپرستی با همه کسانی که برای این موضوع آمادگی داشتند، هم پیمان شد. ما امروز بیشتر از گذشته به چنین ائتلاف هایی نیاز داریم.
زیرا تروریسم باید شکست بخورد و این مهم در صورتی که انسان از همان وسایل مانند بمب و گلوله و نادیده گرفتن حقوق بشر بهره بگیرد، تحقق نمی پذیرد. ما نباید از حرکت در مسیر میانه و اجتناب از اسلام ظاهربینان، واهمه ای به خود راه دهیم؛ آن گونه که مالکوم ایکس چنین کرد و به مجمع رنگین پوستان پیوست، زیرا مسلمانان ـ و همه انسان های روی زمین ـ از چیزی بهتر از آن بهره دارند.
ـــــــــــ
ترجمه از انگلیسی به عربی: عبداللطیف شعیب
نظرات